سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرباز ولایت

نظر

62 سال از آخرین روزهای مرداد 1332 - آگوست 1953- که آمریکا و انگلیس عملیات آژاکس (AJAX OPERATION) را علیه نهضت ملی نفت ایران به اجرا گذاشتند می‌گذرد. آن عملیات اسم رمزی داشت که از سوی رادیو بی‌بی‌سی اعلام شد تا سلطنت پهلوی برای 25 سال دیگر در ایران اعاده شود. آن روز فضل‌الله زاهدی با اوباش خیابانی نظیر پری بلنده، شعبان جعفری (بی‌مخ) و رمضان یخی و... توانست به نیابت از غرب تیر خلاص را به نهضت دچار اختلاف ملت بزند.

62 سال بعد، توازن قدرت کاملاً به هم خورده است تا آنجا که دشمنان جمهوری اسلامی می‌گویند آمریکا قبل از آن که به روز شده‌ترین نسخه تهاجم -جنگ و قدرتمند هوشمند- را به اجرا بگذارد، با تهاجمی مشابه و پیشدستانه از سوی ایران روبرو شده است.

این یک مصاف تمام عیار است که به نسبت حتی 20 سال پیش به مراتب پیچیده‌تر شده است. سرسخت‌ترین دشمنان ایران در غرب اعتراف می‌کنند که ایران سرنوشت اغلب جنگ‌های نیابتی با آمریکا را در منطقه به نفع خود رقم زده است.

ماجراهای حیرت‌انگیز عراق، لبنان، سوریه، یمن و بحرین و افغانستان با شدت و ضعف‌هایی کمر اقتدار آمریکا را به عنوان مدعی رهبری جهان شکست.

بی‌تردید هر جا ضربتی کاری به هیبت آمریکا در منطقه وارد شد، بی‌ارتباط با قدرت هوشمند ایران نبود.


مذاکرات هسته‌ای تنها نوک کوه یخ در این مواجهه هوشمند و پیچیده است. اگر نبرد هوشمند برای ایران یک انتخاب است، برای آمریکای رو به افول در دوران اوباما، یک ضرورت و اضطرار بوده است. اینکه اوباما و کری به صراحت بگویند «اگر توافق نمی‌کردیم، تحریم‌ها در حال فروپاشی بود»، به این معناست که آمریکا می‌کوشد از موقعیت ضعف، برای خود یک فرصت بسازد و در حال خاک شدن، فن بدل بزند یا به تعبیری بخواهد نیاز خود را به عنوان امتیاز بفروشد. برای آمریکا و انگلیس و طیف سیاسی نشان شده غرب در ایران، مذاکرات و توافق و قبیل آن بهانه است همچنان که انتخابات 88 بهانه بود.

نفرات میدانی این جبهه که 6 سال پیش عملیات آشوب (آژاکس 2) را به اجرا گذاشتند، صراحتاً شعار می‌دادند «انتخابات بهانه است- اصل نظام نشانه است». ابا نکردند از اینکه نام اسلام را در عبارت جمهوری اسلامی خط بزنند و به نیابت از شیطان بزرگ، علیه اصل ولایت فقیه عقده‌های سالیان سرشکستگی را بازکنند.

برای این جبهه همچنان که انتخابات بهانه بود، مذاکرات و برجام و... بهانه است چنان که یکی از نشریات کم مایه زنجیره‌ای دیروز نوشت :

«شکسته شدن تابوی مذاکره با آمریکا مهم‌تر از خود توافق است»! برای آمریکا- ولو در خیال و آرزو- اهمیت استراتژیک دارد که به موازات تلاش برای بازپس‌گیری حوزه‌های نفوذ از دست داده در منطقه، جای پایی ولو به اندازه یک ساندویچی مک‌دونالد یا دفتر حافظ منافع کذایی و...

یا ویترین برخی نشریات در ایران باز کند و مذاکره و برجام و قبیل آن- فارغ از سرنوشت و سرانجام ماجرا- نردبانی برای این منظور باشد؛ با این تلقی که شاید یک رخنه کوچک در سد بزرگ، مقدمه رخنه‌های بزرگ‌تر باشد و بتوان از تغییر تدریجی رفتار به تغییر ساختار رسید. این البته رویا و آرزوست اما به هر حال در ذهن حریف نقش بسته است.


هر چند قدرت و جنگ هوشمند را به آمیزه قدرت نرم و سخت تعبیر کرده‌اند اما درباره آمریکا می‌توان گفت بیشتر شبیه سرقت با غلاف خالی است.

توماس فریدمن 12 تیر ماه امسال در نیویورک تایمز به همین واقعیت اذعان می‌کند آنجا که می‌نویسد «توافق پیش‌رو با ایران یک توافق بدِ - خوب]‌![ است و به اوباما این امکان را می‌دهد تا به کنگره و اسرائیل بگوید این بهترین توافقی است که با یک غلاف خالی از اسلحه می‌توان به دست آورد؛

توافقی که تا بروز دگرگونی‌هایی در ایران زمان می‌خرد و بهتر از جنگی است که هیچ کس نمی‌داند انتهای آن چه خواهد بود».

اعتراف به خالی بودن غلاف کاخ سفید آن هم از زبان تحلیلگر ارشد آمریکایی در حقیقت اعتراف به واقعیت جاری در کلام حکیمانه امام خامنه‌ای است که در بحبوحه خطای فهم برخی مسئولان با صدای رسا و استدلال روشن فرمود وضعیت امروز ما وضعیت شعب ابیطالب نیست بلکه وضعیت پیروز بدر و خیبر است.

درست به دلیل همین واقعیت غیرقابل کتمان است که می‌توان بحث مستوفایی کرد مبنی بر اینکه آیا تیم ما (با عقبه دولتی) توانست دست حریف را بخواند و در تراز داشته‌ها و گزینه‌های اقتدار جمهوری اسلامی در مذاکرات حاضر شود یا خیر؟

اگر واقعیت، خالی بودن غلاف آمریکاست، پاسخ این سؤال «نه» خواهد بود؛ ضمن اینکه اجر زحمات تیم مذاکره کننده در جای خود محفوظ است.


آنچه می‌تواند «خبر» نیویورک تایمز را کامل کند و تصویر شفاف‌تری از صحنه به ما بدهد، یادداشت 3 هفته بعد الجزیره به قلم حمید دباشی از اعضای اپوزیسیون مقیم خارج کشور است.

الجزیره می‌نویسد «طبق تعریف توماس فریدمن، دکترین اوباما، فصل مشترک تصمیمات او برای رها شدن از قید سیاست قدیمی مبنی بر منزوی کردن کشورهایی نظیر ایران است.

اوباما در مصاحبه با فریدمن گفت همکاری و مشارکت در عین توجه به ضرورت‌های استراتژیک، بیش از تحریم‌ها و انزوای بی‌پایان، قادر به برآوردن نیازهای آمریکاست...

آنچه از نگاه جمهوریخواهان و نومحافظه‌کاران، تلاش برای به دست آوردن دل ایران تلقی می‌شود، در حقیقت نوع بسیار زیرکانه‌تری از امپریالیسم است که مثل یک شطرنج باز عمل می‌کند.

یک شطرنج‌باز از ضعف‌ها و قوت‌ها، واکنش‌های عصبی و امیال پنهان همه بازیگرانش آگاه است. اوباما به سعودی‌ها و ترکیه اجازه می‌دهد کار خودشان را در یمن یا سوریه پیش ببرند... اگر توافق هسته‌ای با ایران از نقشه‌های کنگره یا مخالفان در ایران جان سالم در ببرد، تبدیل به گل سرسبد دستاوردهای اوباما به عنوان تجلی قدرت هوشمند خواهد شد...

به تعبیر جوزف‌ نای، این ترکیب قدرت نرم و سخت است. دکترین اوباما در حوزه قدرت هوشمند، اهدافی فراتر از ایران و برنامه هسته‌ای‌اش دارد؛ از جمله جریان گاز ایران به اروپا و فشار بیشتر به روسیه...

اما همیشه میان نیات مؤلف یک دکترین، متن دکترین و شیوه خوانش و شکستن ساختار آن توسط دیگران اختلاف وجود دارد.

برای دکترین اوباما هر نامی که انتخاب کنید، او و جوزف نای باید کوله‌بار خود را ببندند و به قم بروند تا بفهمند قدرت هوشمند چیست... از همان مرزهای پرمنفذی که قرار است بازرسان سازمان ملل (و در میان آنها جاسوسان اسرائیل) به ایران بیایند و تأسیسات هسته‌ای را بازرسی و رصد کنند، از همان مرزها قاسم سلیمانی خیلی زودتر نفوذ کرده و اوباما و جوزف نای را دور زده است».


اگر به تحلیل نیویورک تایمز در 12 تیر برگردید همان عبارتی را مشاهده می‌کنید که 20 مرداد در مصاحبه اوباما با وبسایت «مایک» می‌بینید. نیویورک تایمز می‌نویسد «توافق تا بروز دگرگونی‌هایی در ایران زمان می‌خرد» و اوباما اظهار می‌دارد «متأسفانه راهی بهتر از فشار تحریم‌ها علیه مردم ایران و هر چه شدیدتر کردن تحریم‌ها نداشتیم...

ایران کشوری کهن با مردمی بسیار مستعد و باهوش است و من برای آنها آرزوی خیر دارم]‌![...  با این حال باید در داخل ایران گذار و تغییر صورت گیرد، حتی اگر تدریجی باشد؛ گذار از شعار مرگ بر آمریکا و نابودی اسرائیل و حمایت از گروه حزب‌الله و کارهای دیگری مانند اینها».

 

آن وقت در این مصاف پیچیده می‌توان حکمت تصریح رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان (20 تیر 94) را فهمید که ضمن خواندن دست حریف و در ضربتی پیش‌دستانه، درباره وضعیت مبارزه با استکبار پس از مذاکرات فرمودند «مبارزه با استکبار و نظام سلطه براساس مبانی قرآنی، هیچ گاه تعطیل‌پذیر نیست و امروز آمریکا مصداق اتمّ استکبار است» و نیز خطبه‌های عید فطر (27 تیر 94) مبنی بر اینکه «سیاست‌های آمریکا در منطقه با سیاست‌های جمهوری اسلامی 180 درجه اختلاف دارد...

تسلیم ایران را مگر به خواب ببینند. 5 رئیس جمهور دیگر ]آمریکا[ از اول انقلاب تا امروز در این آرزو که جمهوری اسلامی را تسلیم کنند یا مُردند یا در تاریخ گم شدند؛ شماها هم مثل آنها».


در بحبوحه فتنه سبز برخی تئوریسین‌های آن گفتند که در این حرکت و قبیل آن در دنیا از فنون جوجیتسو - استفاده از نیرو و انرژی حریف علیه خود او- استفاده می‌شود. به نظر می‌رسد همین فرمول همچنان از نگاه سرویس‌های اطلاعاتی غرب کاربرد دارد. نیروی خودی به دو نحو می‌تواند مورد بهره‌برداری دشمن قرار گیرد

1- جریان نفاق 2- جریان خودی فاقد نقشه تهاجم یا فاقد اراده و عزم مجاهدت و آلوده به تحیّر و انفعال. تحیّر و انفعال و نقشه نکشیدن برای دشمن، همان است که به طور مداوم از سوی امیر مؤمنان(ع) مورد سرزنش قرار گرفته است.

مولای بصیر و شجاعی که درباره پیشنهاد واگذاشتن فتنه‌گران فرمود فریب فریبکاران را نمی‌خورم و «به خدا سوگند چون کفتار نباشم که با آهنگ او را خواب کنند و بفریبند و به دام بیندازند» (خطبه 6)، بیدار باش زد که «اُغزو هم قبل ان یغزوکم ... یُغار علیکم و لا تغیرون... تُغزَون و لا تَغزون... با دشمن بجنگید پیش از آن که با شما بجنگند...

به شما حمله و غارت می‌کنند و شما حمله نمی‌کنید... با شما می‌جنگند و شما با آنها نمی‌جنگید» (خطبه 27) و «تکادون و لا تکیدون... لا یُنام عنکم و انتم فی غفلهًْ ساهون... برای شما نقشه می‌کشند و شما نقشه نمی‌کشید...

از قلمرو شما کاسته می‌شود و شما به خشم و خروش نمی‌آیید... چشم از شما برنمی‌د‌ارند و شما در غفلت غوطه‌ورید» (خطبه 34 نهج‌البلاغه).

حضرت درباره منافقین (خطبه 194 در برخی ترجمه‌ها و 185 در ترجمه‌های دیگر) نیز ویژگی‌هایی را فهرست کردند که امروز قابل مصداق‌یابی است.

«پیامبر(ص) در راه خوشنودی خداوند هر سختی را به جان خرید و هر اندوهی را جرعه جرعه نوشید تا آنجا که نزدیکان دگرگونی پذیرفتند... شما را به تقوای الهی توصیه می‌کنم و از منافقان بر حذر می‌دارم؛ گمراهند و گمراه کننده، لغزشکارند و به خطاکاری وادارنده.

پی در پی رنگ پذیرند... از هر طرف در کمین شما می‌نشینند. گفتار آنان دارو و رفتارشان درد بی‌درمان است... در هر راهی، کسی را به خاک هلاک افکنده‌اند و به هر دلی راهی دارند و بر هر اندوهی اشکی ریخته‌اند. تمجید و ستایش به هم قرض می‌دهند و از یکدیگر انتظار پاداش دارند.

اگر بخواهند اصرار کنند و اگر ملامت کنند، پرده‌دری نمایند... در برابر هر حقی باطلی، و در برابر هر راستی کجی و انحرافی و برای هر زنده قاتلی و برای هر دری کلیدی دارند... می‌گویند و به شبهه می‌اندازند. و توصیف می‌کنند و به توهم می‌افکنند».
درباره اوصاف این طیف و نقش آنها در نقشه پیچیده دشمن باید در مجال دیگری نوشت.

محمد ایمانی